چهل روز.....
02 آذر 1393 توسط صنيعي داراني
40 روز در به دری !40 روز اسارت!40روز رنج و اینک بازگشته ای!اما بی کاروان ،بی بهار…،اینک کاروان نه خیمه ای دارد ونه بیرقی !40 روز گذشته،40 روز سپیده ی سرخ در خون تپیده،40 غروب غم انگیز بی خورشید،40 روز در مه آلودگی حزن و اندوه پیچیده،چ…..ه هاست در دل زینب؟40 روز ست که دیگر صدای حسین “علیه السلام” را نشنیده ای،40 روزست که دیگر بر قامت رعنای ابا الفضل“علیه السلام"{ان یکاد} نخوانده ای؟40 علقمه اشک ریخته ای،40 کربلا داغ دید ه ای،40 بار درد سیلی را تجربه کرده ای،هنوز مشک بی آب و سقا بی اب است،هنوز بوی خون از گلوی کودک 6 ماهه می آید،هنوز درد سیلی 3سالگی،دخترکی را آزار می دهد.40روزست که پیکار بیتهایت حسین “علیه السلام” را ادامه داده ای،40بار دیگر هم در کربلا باشیفباز زمین میمیردوآسمان کمر خم میکند…….