نگین محمد
گزینم قران است و دین محمّد
همین بود ازیرا گزین محمّد
یقینم که من هر دُوان را بورزم
یقینم شود چون یقین محمّد
کلید بهشت و دلیل نعیم
حصار حصین چیست؟ دین محمّد
محمّد رسول خدای است زی ما
همین بود نقش نگین محمّد
گزینم قران است و دین محمّد
همین بود ازیرا گزین محمّد
یقینم که من هر دُوان را بورزم
یقینم شود چون یقین محمّد
کلید بهشت و دلیل نعیم
حصار حصین چیست؟ دین محمّد
محمّد رسول خدای است زی ما
همین بود نقش نگین محمّد
کیست احمد ماهتابی از منا
از رخ او هر دو عالم روشنا
غنچه های رسته از دامان او
کرده مر دستان امت را حنا
بشنو از گل چهره ی خندان او
بشنو از آیینه ها باران او
گوش کن آواز جبرییل امین
از میان مصحف و قران او
می وزد از نام او عطر سلام
بوی فردوس است او را در کلام
سیره ی گلها بودآیین او
عشق آید از مزارش در مشام
نام آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانش آموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از آن با خون 72تن امضاء کند!
“سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِيلِ سُبْحَانَ مَنْ لا يَنْبَغِي التَّسْبِيحُ إِلا لَهُ
سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ”
(منزّه است خداى بزرگ، منزّه است آن كه تسبيح جز براى او سزاوار نيست
منزّه است خداى عزيزتر و گرامى تر
، منزّه است آن كه جامه عزّت در پوشيد كه تنها او براى آن جامه شايسته است.)
“سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِيلِ سُبْحَانَ مَنْ لا يَنْبَغِي التَّسْبِيحُ إِلا لَهُ
سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ”
(منزّه است خداى بزرگ، منزّه است آن كه تسبيح جز براى او سزاوار نيست
منزّه است خداى عزيزتر و گرامى تر
، منزّه است آن كه جامه عزّت در پوشيد كه تنها او براى آن جامه شايسته است.)
قدیم ترها که بچه بودم یادم هست گاهی مهمانیها روی پشت بام خانه ها برپا می شد.بجای بشقابهای یک نفره ، طبقی در مقابل چند نفر می گذاشتند و با مهر و محبت دسته جمعی غذا می خوردند.آن روز بزرگترها به ما کوچکترها می گفتند:رزق ما از آسمان می آید.
امروز هم پشت بام خانه هایمان سفره شده ویک بشقاب برای همه می گذارند:اما دیگر کسی در پشت بام غذا نمی خورد.باز هم غذایمان از آسمان می آید،اما ازراه این بشقاب به داخل خانمان سرازیر میشود.همه با هم می نشینند وبا حرص و ولع غذا می خورند.
قدیم ترها غذا خوردنمان چیزی طول نمی کشید:اما چرا غذای این بشقاب تمامی ندارد؟صبح تا شب،شب تا صبح،پس کی سیر می شویم؟
قدی ترها غذا خوردن روی پشت بام که تمام می شد احساس میکردیم به هم نزدیکتر شده ایم.امروزوقتی از پای غذای این بشقاب بزرگ بلند میشویم،میانمان فرسنگها فاصله احساس می کنیم.
کاش زودتربساط سفره ی پشت بام مان جمع میشد،
چقدر فرق است میان آسمان قدیمی ها و آسمان ما و چه زیبا گفته اند که هر چیزقدیمی اش صفای دیگری دارد!
کجایید پشت بام های آسمانی!؟
دلمان برا یتان تنگ شده است!!!
زینب (س)به پیام خود به دین داد حیات ، و ز خطبه ی او یافته اسلام نجات ،بر شیر زن بیشه ی توحید درود ،بر فخر زنان زینب کبری (س)صلوات!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بر زینب(س) و رأ فت کمالش صتوات ، بر کوه شکوه با جلالش صلوات ،بر نا یب حضرت زهرای بتول (س)،بر بوسه به حلقوم و وصالش صلوات!!!!!!!!!!!!!!!
خود را به خدا بسپار وقتی که دلت تنگ است ،و قتی که صداقتها ،آلوده به صد رنگ است،خود را به خدا بسپار،چون اوست که بی رنگ است،چون وادی عشق است او،چون دور زنیرنگ است،خود را به خدا بسپار آن لحظه که تنهایی،آن لحظه که دل دارد، از تو طلب یا ری، خودرا به خدا بسپا ر،همراه سراسر اوست، دیگر تو چه میخواهـــــــی!؟بهر طلبت از دوست، خود را به خدا بسپار،آن لحظه که گریانی، آن لحظه گه از غمها ،بی تابی و جبرانی،خود را به خدا بسپار، چون اوست نوازشگر،چون نا ز تو میخواهد،او را ز درون بنگـــــــــــــــــــــــــــر!!!!!!
عا لم همه قطره و دریاست حســــــــــــین
خوبا ن همه بنده ومولاست حسیــــــــــــن
ترسم که شفا عت کند از قاتل خویش
از بس که کرم دارد و آقا ست حســـــــــــین
دوباره نم نم دلچسب باران
رواج عاشقی بر حسب باران
همین آدینه با صدها سبد گــــل
بهاری می رسد بر اســـــــب باران
چون در همه داشتم حب علی،آمد به سرم چها رده نور جلی…..گفتم که شفیع من کدامین شما ست؟ کردند اشا رت به حسیــــــــــــن بن علــــــــــــی!
میگفت سکینه در حرم این جملات…..رفته است عمو آب بیارد ز فرات، نذری بکنیم تا سلامت برسد………ای تشنه لبان برای ســــــــــــــقا صلـــــــــــــــــــــــوات!
خود را چو ز نسل نور می نامیدند،رفتند و به کوی دوست آ رمیدند،سیراب شدند ز آن که در اوج عطش ،آن حادثه رابه شوق آشامیدند!
قلبها برای آرامش ،دستها برای حک کردن عشق برای سینه ،عقل در انتظار جنون ، نفسها ب ه شمارش افتا ده ،آری محــــــــــــــــــــــــرم ،محــــــــــــــــــــــــــــــرم آمده!
نام من سرباز کوی عترت است ، دوره ی آموزشی ام هیئت است ،پادگانم چا دری شد وصله دار، سر درش عکس علی با ذو الفقار ، ارتش حیدر محل خدمتم ،بهر جانبا زی پی هر فرصتم ، نقش سر دوشی من یا فاطمه است،قمقمه ام پر ز آب علقمه است ،رنگ پیراهن به رنگ خا کی است ، زینب آن را دوخته پس مشکی است، اسم رمز حمله ام یاس علی ،افسر ما فوقم عباس علی !
بدانید که زیبا ترین منش انسان محبت اوست. پس محبت کنید جه به دوست چه به دشمن. که محبت دوست را بزر گ کند و دشمن را دوست!
زمین کربلاتب دارد،آیا توتب داری؟دل زینب فدایت پا برون از خیمه نگذاری،بخوان در نیمه شبهایم “الهی لا تعذبنی”بگو 100بار دیگر”رب خلصنا من الناری“غل و زنجیر بر گردن 40منزل بیا با من،که فردا باز فردا یوسف تنهای بازاری!توتب داری اباالفضلی که سقا بود وعطشان بود.تو بیمار حسینی:راست میگویندبیماری!تورا هرروز عاشوراست…..یا سبوح یا قدوس……ملاءک بر سر سجاده ات جمعند بسیاری! الهی یا الهی سیدی ربی و مولایی و یا سبحانک اللهم خلصنا من الناری!