وفای کوفه
حسین میا به کوفه،کوفه وفا نـــــــــــــــــــــدارد…..
ای به دل بسته، قدری آهستــــــــــــــــــــــــه…..
کن مدارا با زینب خستـــــــــــــــــــــــــــه…..
یا حسین مظلــــــــــــــــــــــــــوم……
حسین میا به کوفه،کوفه وفا نـــــــــــــــــــــدارد…..
ای به دل بسته، قدری آهستــــــــــــــــــــــــه…..
کن مدارا با زینب خستـــــــــــــــــــــــــــه…..
یا حسین مظلــــــــــــــــــــــــــوم……
این نمکدان حسین(ع) جنس عجیبی دارد
هرچقدر می شکنیم باز نمک می ریزد
پلوراليزم دينى، بر اساس برخى از مبانى جديد هرمنوتيك استوار است كه مىپندارد، عبارات و متون دينى صامت، يعنى، خالى از معانىاند و قهرا هر نوع شناختى از دين، كاملًا شخصى مىباشد. آيات و روايات بسيارى با اين مبنا به صراحت مخالفت دارند: الف. «و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط».«كتاب و ميزان را نازل كرديم تا مردم به قسط و عدل قيام كنند». اگر هر كسى بر اساس صامت بودن قرآن، برداشتى از آن داشته باشد، معيار تمييز بين عدالت و ظلم در قرآن وجود نخواهد داشت و به تبع اقامه عدل بر اساس آن معيار واحد در جامعه، ممكن نخواهد شد. ب. «و نزّلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شىء».«اين كتاب (قرآن) را بر تو فرستاديم تا حقيقت هر چيز را بيان كند». ج. «و تلك حدود الله يبينها لقوم يعلمون»«اين است احكام خدا، بيان مىكند آن را براى قومى كه دانا هستند». د. «لا اكراه فى الدين قد تبين الرشد من الغى»«هيچ اكراهى در دين نيست به درستى كه راه هدايت از گمراهى، روشن گرديد». آيات بالا، قرآن كريم را بيان كننده راه راست از گمراهى و نشانگر حدود الهى و بيانگر هر چيز، معرفى مىكند و اين با مبناى هرمنوتيك جديد، يعنى، خالى بودن عبارات و متون از بار معنايى و تأثيرپذيرى از دانشهاى بشرى و در نتيجه شخصى بودن برداشتها از عبارت (و نه معرفتى بودن اين برداشتها) ناسازگار و درست در نقطه مقابل است. حاصل سخن با مراجعه به حكم عقل و آيات قرآن كريم، به هيچ وجه پلوراليسم و كثرتگرايى دينى، به معناى حقانيت همه اديان، قابل پذيرش نيست لكن توجه به اين نكته ضرورى است كه دين حق و صراط مستقيم واحد است ولى معذّر و حجت متعدد است. بايد مسأله حقانيت را از معذّريت و حجت جدا كرد.
دیدگاه اسلام و قران درباره حقانیت ادیان و پلورالیسم دینی چیست؟ جوابدر خصوص اديان الهى و آسمانى بايد گفت كه حقيقت و گوهر همه آنان، دعوت به انقياد و تسليم در برابر خداوند متعال است، لكن دستور العملهاى مربوط به چگونگى تأمين سعادت دنيوى و اخروى انسان، كه در اصطلاح از آن به «شريعت» ياد مىشود، متفاوت است يعنى، با توجه به اختلاف زمان و مكان و مخاطب اين دستورالعملها، مراحل مختلى را گذرانده و متناسب با آن رو به تكامل بوده است. علاوه بر اين، اصول عقايد و گوهر اديان نيز در مقام بيان و تبيين از عمق و تفصيل بيشترى برخوردار گرديده است. در حقيقت، دين توحيدى واحد است و شرايع متعدد است: «ان الدين عند الله الاسلام» «به درستى كه دين در نزد خدا اسلام (تسليم در برابر حق) است». با ظهور هر پيامبرى شريعت قبلى پالايش يافته و در شكل كاملترى عرضه شده است. از اين رو پيامبران همه مبلغ دين واحد بودند، و به همين جهت، يكى پس از ديگرى مژده آمدن پيامبر جديد را مىدادند و به اين مطلب در كتاب مقدس يهوديت و مسيحيت تصريح شده است. بنابراين پيروى صحيح از آيين يهود، با آمدن حضرت عيسى، در تبعيت از ايشان خواهد بود و پيروى صحيح از آيين مسيح با ظهور پيامبر اسلام، در تبعيت از حضرت نبى اكرم خواهد بود. در نتيجه، تفاوت شرايع آسمانى به معناى درجات متكامل از يك راه و يك حقيقت است. با توجه به اين بيان عقل، با قطع نظر از مسأله تحريف در شرايع گذشته، حكم به لزوم پيروى از جامعترين و كاملترين پيام و دستورالعمل الهى كه در آخرين شريعت (اسلام) متجلى شده است، مىنمايد. همچنين عقل، در بررسى آموزههايى كه توسط يهوديت و مسيحيت امروزى تبيين مىشود، آنها را مخالف با براهين يقينى خود مىيابد. اعتقاد به تثليث تجسم و رؤيت امورى است كه براهين عقلى آن را از هيچ مكتب و مذهبى نمىپذيرد بلكه آن را نشانه عدم حقانيت و در واقع تحريف آنها مىداند. به پارهاى ديگر از تحريفات صورت گرفته در اين دو دين بزرگ اشارهاى گذرا مىكنيم تا بر اساس حكم عقل، خود داورى كنيد:….
“سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِيلِ سُبْحَانَ مَنْ لا يَنْبَغِي التَّسْبِيحُ إِلا لَهُ
سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ”
(منزّه است خداى بزرگ، منزّه است آن كه تسبيح جز براى او سزاوار نيست
منزّه است خداى عزيزتر و گرامى تر
، منزّه است آن كه جامه عزّت در پوشيد كه تنها او براى آن جامه شايسته است.)