وهابیون می گویند علت حادثه کربلا ازدواج امام حسین با ارینب بوده که یزید خواهان اوبوده است آیا این ماجرا صحیح است؟ 1
اين شبهه از سوي برخي از دشمنان اهل بيت عليهم السلام طرح شده كه ادعا ميكنند علّت زمينه ساز واقعه كربلا و شهادت امام حسين عليه السلام داستان عاشقانهاي بود كه بهواسطه عشق و علاقه شديد يزيد به زني به نام «اُرَيْنَبْ» همسر «عبدالله بن سلام» آغاز شد و امام حسين عليه السلام با اقدامي كه در بعضي كتابها ذكر شده مانع از اين دست يازي و شهوتراني يزيد گرديد .
در حقيقت چنين وانمود كردهاند كه سرآغاز كينه توزي و دشمني يزيد با امام حسين عليه السلام و سرمنشأ واقعه كربلا اين ماجرا بوده است .
در پاسخ عرض ميكنيم:
با تحقيقي كه ما در متون و منابع تاريخي داشتيم تنها كتاب قابل اعتنائي كه اين واقعه را ذكر كرده است كتاب الامامه و السياسه ابن قتيبه دينوري متوفاي 276 هق از مصادر تاريخي اهل سنّت ميباشد. كه هر محقّقي با مطالعه اين متن، آن را به يك داستان و رمّان شبيهتر ميبيند تا يك اتّفاق حقيقي. ما جهت اطّلاع از كلّ اين ماجرا ترجمه مطالب نقل شده در كتاب الامامه و السياسه را در اين جا ميآوريم تا کذب بودن آن روشن شود و ببینید بنی امیه و طرفداران آنها از چه راههایی برای تخریب چهره امام و واقعه عاشورا تلاش کرده اند:
عشق يزيد و حيله معاويه
يزيد بن معاويه شبى با يكى از نديمان پدرش معاويه كه رفيق نام داشت شب نشينى كرده ، و رفيق مشغول سخن گفتن بوده ، و از هر طرف سخنى به ميان مى آورد. يزيد مجلس را خلوت و خصوصى ديده ، اظهار ميكند: خداوند حكومت پدرم (معاويه) را پايدار داشته ، و عافيت و تندرستى به او عطا نمايد. دقت فكر و حسن نظر و راى جميل او مرا واميداشت كه در تمام امور خود به صلاح بينى او اتكاء نموده ، و حتى احتياجى به اظهار نيّات و خواستههاى قلبى خود نديده ، و در همه امور خود با توجه كامل او توكل و اطمينان داشته باشم ، ولى پدرم با آن علم! و حلم! و توجهى! كه دارد: از صلاح بينى و خير خواهى من غفلت نموده ، و مخصوصا در يك موضوع مرا به كلى محروم و ضايع كرد. خداوند از خطاها و سيئات اعمال او بگذرد. رفيق گفت: خيال مى كنم سوء تفاهم و اشتباهى رخ داده است؛ زيرا محبت و علاقه شديد و توجه و مهربانى كامل پدرت درباره شما قابل انكار نيست ، و شما خودتان ميدانيد كه : پدرتان تا چه اندازه نسبت به شما علاقه نشان داده ، و پيوسته آخرين هدفش خوشى و آسايش و رضايت خاطر و بلندى مقام و شوكت شما است. يزيد سرش را پائين انداخته ، و محسوس بود كه: از اظهار خود پشيمان شده، و به گفته خود نادم است .
رفيق پس از تمام شدن مجلس ، به سوى عمارت معاويه رهسپار گرديده ، و اجازه ملاقات طلبيد. معاويه به خاطر خصوصيتى كه با رفيق (نديم خود) داشت : فهميد كه شرفيابى او در آن وقت شب از جهت امر لازمى خواهد بود، و روى اين لحاظ اجازه داد و رفيق وارد اطاق مخصوص گرديد. رفيق مذاكرات خود را با يزيد درميان گذارده ، و ملال خاطر و تكدر قلب و گلايه و زبان حال او را در پيشگاه معاويه به عرض رسانيد.
معاويه گفت: عجبا، تا به حال كوچكترين عملى كه موجب ناراحتى و تكدر خاطر و كراهيت جانب او باشد از من صورت نگرفته است ، و هميشه خواستارم تا خواستهها و كارهاى او مطابق ميل و موافق خواهش و رضايت كامل او انجام پذيرفته ، و هيچگونه درباره او مهربانى و خوبى و احسان مضايقه نكنم . سپس دستور داد: يزيد را پيش او بخوانند.
نديم معاويه پيش يزيد آمده ، و او را به پيشگاه امير دعوت كرد. يزيد با عجله فرمان پدرش را پذيرفته ، و به سوى او حركت نمود. يزيد خيال كرد كه : اين دعوت در اين هنگام شب ، به خاطر استشاره كردن و مذاكراتى است كه پيرامون پيش آمدى صورت خواهد گرفت ، زيرا معاويه در كارهاى مشكل و امور سياسى حكومت خود با يزيد استشاره نموده ، و به كمك فكر او آن مشكل را حل ميكرد. يزيد به اطاق مخصوص پدرش وارد شده و نشست .
معاويه پس از ملامت و مذمت كردن پسرش يزيد، اظهار داشت : من به موجب علاقه شديدى كه نسبت به تو داشتم تو را بر اشخاص بزرگ و مردان فضيلت و اصحاب رسول اكرم (ص ) برترى داده ، و بر آنها امير و پيشوا قرار دادم ؛ و مقام و مرتبه تو را بر ديگران ترفيع داده ، و به خاطر گرفتن بيعت براى تو منزلت آنان را پائين تر و كمتر قرار دادم