محرم
10 آبان 1394 توسط صنيعي داراني
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد، دل را حرم و با رگه خون خدا کرد!
اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد، دل را حرم و با رگه خون خدا کرد!
عا لم همه قطره و دریاست حســــــــــــین
خوبا ن همه بنده ومولاست حسیــــــــــــن
ترسم که شفا عت کند از قاتل خویش
از بس که کرم دارد و آقا ست حســـــــــــین
دوباره نم نم دلچسب باران
رواج عاشقی بر حسب باران
همین آدینه با صدها سبد گــــل
بهاری می رسد بر اســـــــب باران
چون در همه داشتم حب علی،آمد به سرم چها رده نور جلی…..گفتم که شفیع من کدامین شما ست؟ کردند اشا رت به حسیــــــــــــن بن علــــــــــــی!
میگفت سکینه در حرم این جملات…..رفته است عمو آب بیارد ز فرات، نذری بکنیم تا سلامت برسد………ای تشنه لبان برای ســــــــــــــقا صلـــــــــــــــــــــــوات!